هــوشـــربا

وبلاگ شخصی سعید گودرزی

هــوشـــربا

وبلاگ شخصی سعید گودرزی

مشخصات بلاگ
هــوشـــربا

بسم الله الرحمن الرحیم

پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند

آخرین نظرات
  • ۳۱ مرداد ۹۳، ۱۰:۰۳ - جواد گودرزی
    احسنتم

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است


آزمون کارشناسی ارشد در پیش است و تا چند ساعت دیگر هم کارت ورود به جلسه روی سایت سامان سنجش قرار می گیرد. افراد بسیاری هستند که این روزها نگران و مضطرب به آینده می نگرند تا چه پیش آید.

بعضی ها خوب خوانده اند و آمادگی کامل دارند، برخی آمادگی نسبی دارند و برخی خیلی کم درس خوانده اند. اما در این میان هستند افرادی که اصلا تلاشی نکرده اند. بگذریم ...


با خود فکر می کردم دنیا هم مثل همین کنکور است. محدود است. وقت که تمام شود، برگه ها را می گیرند و دیگر کاری نمی شود کرد! یک عده مأمورند که آنچه در برگه پاسخنامه نوشته ای دقیقا ثبت کنند و درست و غلطش را مشخص نمایند. بعد از جلسه، آنها که خوب نوشته اند، آرامند و بی استرس، اما آنان که خوب ننوشته اند، مضطربند و شاید پشیمان از این که چرا تلاش بیش تری نکرده اند.

از میان آنها که خوب نوشته اند، برخی به رتبه ی زیر 100 راضی اند، برخی به زیر 50 و برخی رتبه ی تک رقمی می خواهند. به هر تقدیر همه تا روز اعلام نتایج باید منتظر بمانند.

امان از وقتی که وقت عمر تمام می شود و دیگر کاری نمی شود کرد. تا یوم الحساب باید در برزخ بمانیم و نگران نتیجه باشیم.

امیرالمونین سلام الله علیه چه زیبا فرموده اند:

هم اکنون در منزلگاهى هستید که مى توانید با فرصت و وقتى که دارید رضایت خدا را جلب کنید،
پرونده ها هنوز گشوده،
قلم ها آماده نوشتن،
بدن ها سالم،
زبان ها گویا و آزاد،
توبه پذیرفته و اعمال قبول مى گردد.


خطبه 94 نهج البلاغه


این دنیا پر از این گونه تمثیلات است. ببینید حتی می توان از کنکور هم درس اخلاقی گرفت!

از گفته های آقای بهجت رحمه الله علیه است که فرمودند:

معرفة الله، اعظم العبادات است و همه ى تکالیف مقدمه ى معرفت خدا هستند، ولى معرفت خدا واجب و مطلوب نفسى است . اگر کسى اهلیت داشته باشد، یعنى طالب معرفت باشد و در طلب ، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلمش ‍ خواهند بود؛ و گرنه سخن پیغمبر - صلى الله علیه و آله و سلم - هم در او اثر نخواهد کرد، چنان که در ابوجهل اثر نکرد!


منبع: در محضر بهجت 1- روایت 22


سر مستوری و مستی همه در عاقبت است

امید که همه ی شما دوستان عزیز عاقبت به خیر شوید...

  • سعید گودرزی

دوباره جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند

دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند

دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما

پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند . . .


  • سعید گودرزی

شاید یکی از آرزوهای دانشجوهایی مثل ما یا حتی اساتید ما، فراهم شدن فرصت تحصیل بورس باشد.

از یک طرف یک موسسه یا ارگان هزینه ی تحصیل شما را تمام و کمال می پردازد و تازه به شما پول تو جیبی هم می دهد و از طرف دیگر پس از پایان تحصیلات، شما موظفید برای آن موسسه یا ارگان به مقدار مشخصی کار انجام دهید. در واقع یک معامله ی دو سر بُرد است و هر دو طرف منفعت کسب می کنند.

مسلما کسی که حائز چنین شرایطی می شود بسیار خوشحال است و شکر گذار! شاید برای دوستان و آشنایان کلاسی هم بگذارد!!!

بگذریم، می خواهم در مورد نوعی بورس تحصیلی به نام طلبگی صحبت کنم. درست خواندید: بورس تحصیلی طلبگی!

اگر قدری نسبت به تحصیل در حوزه های علمیه آشنا باشید، می دانید که شهریه ای هر چند اندک و البته پر برکت به طلاب پرداخت می شود تا طلاب بدون دغدغه ی مالی به درس و بحث بپردازند. البته قدر مسلم این شهریه کفاف زندگی مرفه را نخواهد داد و در حد برطرف کردن نیازهای ضروری است. این مبلغ از سهم امام پرداخت می شود. در واقع هر مرجع تقلید با توجه به مقدار وجوهات شرعیه ی واصله اقدام به پرداخت مبلغ مشخصی به هر طلبه می کند. بدین شکل طلبه به نوعی بورس مکتب اهل بیت سلام الله علیهم می شود و موظف است در ازای دریافت این شهریه به تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع بپردازد.

اما علی رغم شباهت این دو نوع بورس تحصیلی، یعنی دانشجویی و طلبگی، تفاوت های بسیاری هم بین آنها وجود دارد، من جمله:

- طلبه هیچ گاه فارغ التحصیل نمی شود و تا جایی که بخواهد می تواند ادامه دهد، در حالی که یک دانشجوی بورس، نهایتا می تواند طول یک مقطع تحصیلی را بدین صورت بگذراند.

- بر خلاف بورس های دانشجویی که میزان سال هایی که دانشجو موظف به انجام کار برای موسسه است، از پیش مشخص است، در طلبگی حدی برای این مطلب نیست و یک طلبه تا آخر عمر و در هر جایگاه و مرتبه لازم است به تبلیغ دین بپردازد.

- طلبه به خاطر دریافت شهریه ای ناچیز، مفت خور خطاب می شود، در صورتی که دانشجوی بورس با وجود دریافت چند ده برابری، انسانی فاضل و مورد احترام است. البته ایراد ما بر قسمت اول است و در خصوص لزوم احترام به دانشجویان بورس شکی نداریم.

- تلاش و مشقتی که یک دانشجو در سالهایی محدود متحمل می شود، به اندازه ی یک دهم مشابه آن در حوزه های علمیه نیست و در عوض عنوانی که بدست می آورد چند برابر عنوان طلاب زحمت کش ارزش گزاری می گردد.


اما به نظر حقیر، تفاوت اصلی نه در ظاهر، که در باطن این تحصیلات است. کسب دانش و علم، جز موارد خاص مورد احترام و تاکید شریعت و انسانیت است. در این خصوص توصیه ها بسیار است. برای رعایت اختصار پیشنهاد می کنم به این لینک مراجعه فرمایید. اما بدون شک تحصیل علوم دینی به دلایلی که عرض خواهم کرد نسبت به سایر علوم از برتری برخوردار است.

موضوع علوم دینی، شریعت و طریقت است و متون آن آیات و روایات. بدون شک سر و کار داشتن با چنین معارفی و تفقه و تعمق در آنها برترین فضیلت هاست. لزوم شناخت دین به عنوان راه زندگی سعادتمندانه ی انسان بر کسی پوشیده نیست، از طرفی شناخت کامل و دقیق نسبت به دین جز با تحصیلات مرتبط دینی میسر نیست و بهترین راه برای این مقصود تحصیل در حوزه است.

همه ی ما یک بار بیش تر زندگی نمی کنیم. عمرمان هم کفاف تجربه کردن راه های گوناگون را نمی دهد. پس خوب است راهمان را درست انتخاب کنیم. البته راه درست برای همه یک راه مشخص نیست. مثلا این که راه درست فقط تحصیل در حوزه است و بس. نه، هر کس خود بهتر می تواند این راه را با توجه به ویژگی ها و استعدادها و نیازها و قابلیت هایش بشناسد.



ایده ی بخشی از این مطلب را از وبلاگ مهندس طلبه گرفتم.

  • سعید گودرزی


العبد-1


آیت الله العظمی بهجت (ره) :

در مجالسى که به مناسبت حضرت فاطمه - علیها السلام - برقرار مى شود، شایسته است فضایل و مناقب اهل بیت، به خصوص حضرت زهرا - علیهم السلام - بیان گردد؛ و برگزارى مجالس خنده بدون ذکر فضایل آن ها خوب نیست؛ زیرا چه بسا با یک کلمه ى مهمل اشخاصى به تردید بیفتند، به خصوص در زمان ما که اهل تسنن در میان ما هستند و چه بسا وسایل ضبط و استراق سمع داشته و از گفتار و کردار و افراد، و از صحنه ها عکسبردارى کنند، و ممکن است این کارها موجب اذیت آزار و یا قتل شیعیانى که در بلاد و کشورهاى دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطره ى خون از آن ها ریخته شود، ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود.
از راه هایى که مرحوم آقاى بروجردى - رحمه الله - نیز همین راه را مى رفتند، همان بیان مشترکات میان ما و عامه و ترک مطاعن و یا لعن و سب آشکار آن هاست . که از جمله بیان حدیث معروف و مشهور بین فریقین یعنى حدیث ثقلین است .
در محضر بهجت (نکته 198)


آقای مصباح می گوید: آیت الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمود:
« اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. »
اول وقت سرّعظیمی است « حافظوا علی الصلوات: در انجام نمازها کوشا باشید. »
خود یک نکته ای است غیر از « أقیموا الصلوة: و نماز را بپا دارید. »
و همچنین که نماز گزار اهتمام داشته باشد و مقید باشد که نماز را اول وقت بخواند فی حدّ نفسه آثار زیادی دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد.»



العبد - نماز شب

  • سعید گودرزی

میلاد با سعادت پیامبر گرامی اسلام، بهانه خلقت، حضرت محمد مصطفی صلی اللّه علیه و آله و سلّم


و


ششمین جلوه ی خورشید هدایت، موسس مکتب جعفری، حضرت امام جعفر صادق سلام اللّه علیه



بر مسلمانان مبارک باد!


گل

  • سعید گودرزی

یا علی

پیروان مکتب تشیع، همان گونه که از لفظ تشیع بر می آید، باید پیرو باشند و از اقدام خود سرانه بپرهیزند. لزوم امامت معصومین سلام الله علیهم برای همین است. اگر هر کدام از ما می دانستیم که در شرایط و اماکن مختلف باید چه کار کنیم، دیگر به امام و پیشوا چه حاجت داشتیم؟

در فیلم مختارنامه این موضوع به خوبی و در دو سوی مختلف نمایش داده شده است:

اول در آنجایی که مسلم بن عقیل علیه السلام پس از ورود به کوفه نیاز به کمک داشت و برخی از خواص شیعه، مثل سلیمان صرد خزاعی که خود از بانیان دعوت امام به کوفه بود، از یاری به مسلم امتناع کردند و جهاد را صرفا با اجازه ی امام مجاز دانستند، حال آنکه مسلم سفیر امام حسین سلام الله علیه و دارای اجازه از سوی ایشان بود. این اقدام یعنی سرپیچی از رأی امام و خود رأیی. یعنی من خود می دانم که الان نباید جهاد کرد و به نظر امام هم کاری ندارم. اگر چه سلیمان به ظاهر چنین نمی اندیشید و فکر می کرد دارد کار درست را انجام می دهد، اما در خفایای ذهنش چنین بود.

دیگر در قضیه رخصت خواستن مختار ثغفی رحمه الله علیه از محمد حنفیه علیه السلام جهت قیام برای قصاص قاتلین اهل بیت سلام الله علیه، چه آنکه امام سجاد سلام الله علیه امور مربوط به دم اصحاب کربلا را به عموی بزرگوار خود، محمد حنفیه علیه السلام واگذار کرده بود. چرا باید برای چنین کار واجبی اجازه گرفت؟ چه کاری بهتر و واجب تر از قصاص قاتلین اهل بیت سلام الله علیهم؟ اما مختار رحمه الله علیه شیعه ی واقعی است. هر چند می داند که این کار واجب و لازم است، اراده ی خود را به تصمیم امام زمان خویش واگذار می کند. چرا که او خود از مصالح و مفاسد ظاهری و باطنی اطلاع ندارد و باید به کسی که چنین توانایی دارد رجوع کرده، کسب تکلیف نماید.

لذا صرف درست بودن ذاتی یک عمل، جواز انجام آن در همه ی زمان ها و مکان ها نیست و برای انجام هر کار  ذاتا درستی، موقعیت شناسی و لحظه شناسی لازم است.

این مقدمه را گفتم تا بحث اصلی را که وحدت مسلمانان است، مطرح کنم. شکی نیست که خلفای سه گانه، بر خلاف وصایای رسول خاتم صلوات الله علیه، حق امیر المونین و اهل بیت سلام الله علیهم را در امر خلافت غصب کرده و ظلم های بسیاری بر آن بزرگواران و جامعه ی اسلامی وارد آوردند. تاریخ را که نمی توان انکار کرد.

اما در شرایط کنونی وظیفه ی شیعه در قبال اهل سنت چیست؟ آیا توهین به نمادهای اهل سنت کار صوابی است؟ ولی فقیه حفظه الله صراحتا توهین به هر یک از نمادهای اهل تسنن را حرام اعلام کرده است. اگر ما شیعه هستیم، باید پیرو باشیم و حال در غیاب امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، ولایت ما بر عهده ی ولی فقیه است و نظر او همان است که ذکر شد. مجلس عزاداری که در آن به نمادهای اهل سنت توهین و لعن شود، مجلس عزاداری نیست. مثل این که کسی برود در مجلس عزاداری شراب بخورد. اتفاقا توهین کردن به نمادهای اهل سنت حرمت بیش تری دارد، چرا که از طرفی موجب بروز شکاف میان این دو فرقه ی اسلامی می شود و کفار را شاد می کند و از طرفی موجب فشار بر شیعیان در برخی کشورهای سنی مذهب و احیانا کشتن شیعیان در این کشورها می گردد. آن روحانی یا مداحی که پشت میکروفن زبانش به لعن و توهین به نمادهای اهل سنت می چرخاند، شیعه نیست، که پیرو هوای نفس خویش است.

چند درصد افرادی که لعن و توهین می کنند، میتوانند ده دقیقه دباره ی علی سلام الله علیه سخن برانند؟ آیا این لعن و توهین ها برخاسته از حب علیست یا هوای نفس؟ اگر هدف ترویج تشیع است، به جای این قبیل کارهای زننده و قبیح، حقانیت شیعه را داد بزنید. شیعه فقیر نیست که برای اثباتش لازم باشد به پیروان سایر مذاهب فحاشی کرد. گنجینه های معارف شیعه را هیچ فرقه و مذهبی ندارد. ارتباطات عاطفی شیعه را هیچ فرقه ای ندارد. محرم و صفر سرمایه ی ارتباطی عظیم شیعه است. از این همه ظرفیت باید به نحو بهینه بهره برد، نه آنکه با بی خردی آن را به باد داد.

خوب نیست که انسان کاسه ی داغ تر از آش شود. چه کسی بیش تر از امیرالمونین سلام الله علیه در این موضوع ستم کشید و ظلم دید؟ کدام یک از ما می فهمد استخوان در گلو و خار در چشم داشتن یعنی چه؟ ایشان به خاطر حفظ امت اسلامی از جنگ داخلی و تفرقه سکوت کردند. این رفتارها را باید نصب العین خود کنیم.

من به هیچ وجه نمی گویم نسبت به دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین نباید بغض و کینه داشت، که معتقدم هر چه این بعض ها بیش تر باشد، انسان در درگاه الهی مقرب تر است، همان سان که فزونی حب اهل بیت سلام الله علیهم مقام انسان را بالا می برد. تولی و تبری همین است. اما نباید این سرمایه ارزشمند را با فحاشی و توهین و ... از دست داد.


در پایان به یک حدیث نبوی اشاره می کنم، باشد که حب و بغض را از کلام حضرت رسول صلوات الله علیه بیاموزیم:

من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنی و من عصی علیا فقد عصانی .

هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانی کندخدا را نافرمانی کرده است، و کسی که علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که علی را نا فرمانی کند مرا نافرمانی کرده است.

  • سعید گودرزی


آقا


به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره ی تو حجت موجه ماست...

  • سعید گودرزی


یا امام زمان


تاریخ دارد به یک تاریخ مهم نزدیک می شود. نهم ربیع الاول، تنها آغاز امامت حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف نیست، که اولین برگ از تقویم غیبت است.

در این روز بسیار مهم زمین برای اولین بار شاهد غیبت حجت خداست. برای این که عادت کند، اول غیبت صغری رخ می دهد و کمی بعد غیبت کبری.

یا صاحب الزمان

از آن روز که رفتی، تقویم انتظارمان در زمستان غیبت گیر کرده. با آمدنت نشان بده که این بهارها و نوروز ها تقلبی بوده.

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند

نه بایدها

اما نه، انگار این ماییم که نیستیم و تو  در عین غیبت حاضری. تو هستی. همین جا و کنار ما. تو ما را می بینی و ما از دیدنت محرومیم. شاید آنقدر سرگرم تماشای ویترین مغازه ها شده ایم که تو را در بازار شلوغ دنیا گم کرده ایم.

حتی وقتی به یادت می افتیم، از تو دور می شویم. یادت می افتیم آنگاه که درمانده می شویم از مشکلات دنیایمان و تا سامانی می گیریم فراموشت می کنیم.

مظلومیت را از علی به ارث برده ای و غربت را از مجتبی.

وای بر ما که از امام زمانمان غافلیم و بر غافلین از امام حسین لعنت می فرستیم. بی پرده اگر بگویم، ما هنوز باورت نداریم، حتی آن هنگام که می پنداریم خیلی باورت کرده ایم...

  • سعید گودرزی

گفتم ای دوست غم و رنج و بلا را چه به عشق؟

گفت این راحتی و نوش و صفا را چه به عشق؟

گفتم از دوری تان سخت پریشان شده ام

گفت این وصف پر از رنگ و ریا را چه به عشق؟

گفتمش غرقه ی دریای شما خواه شد

گفت ای ساحل آرام! شما را چه به عشق؟

گفتمش دلهره دارم که به وصلت نرسم

گفت این دلهره و چون و چرا را چه به عشق؟

گفتم از توبه ی صدباره و عهدی که شکست

گفت این گونه گرفتار هوا را چه به عشق؟

گفتم از عشق تو سرمشق برایم بنویس

گفت این دفتر خط خورده ی ما را چه به عشق؟

  • سعید گودرزی