هــوشـــربا

وبلاگ شخصی سعید گودرزی

هــوشـــربا

وبلاگ شخصی سعید گودرزی

مشخصات بلاگ
هــوشـــربا

بسم الله الرحمن الرحیم

پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند

آخرین نظرات
  • ۳۱ مرداد ۹۳، ۱۰:۰۳ - جواد گودرزی
    احسنتم

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

امشب برای تهیه شربت معده از خانه بیرون رفتم. با خیالی آسوده که چند دقیقه بعد در داروخانه ی شبانه روزی میدان شهدا این دارو را تهیه می کنم. اما با ورود به داروخانه از جواب منفی متصدی خواب آلود به یکی از مشتری ها قدری نگران شدم که مبادا شربت معده نداشته باشد! اما به خودم دلگرمی دادم که شربن معده که چیز خاصی نیست و این داروخانه ی مهم شهر حتما تعداد زیادی از این شربت دارد!

نوبت من شد و شد آنچه نباید می شد! نداشت!!!

سوار بر دوچرخه ی 28 خسته پدر شدم و به سوی دومین و آخرین داروخانه ی شبانه روزی رکاب زدم. درب اصلی داروخانه بسته بود و چند نفر پشت در کوچکی در کنار در اصلی منتظر بودند. در روی این در کوچک پنجره ی کوچکی تعبیه شده که متصدی داروخانه از طریق آن اقدام به تحویل دارو می کند! چند دقیقه ای طول کشید تا پنجره باز شود و در این مدت از نظرات پزشکی مافوق فوق تخصصی مشتری های محترم بهره مند شدم و اصلا احساس نمی کردم وقت چگونه می گذرد! پنجره که باز شد، مقداری دارو و پول رد و بدل شد. یکی پرسید چرا در اصلی را باز نمی کنید و متصدی محترم چاسخ داد: به دلیل امنیت!!! و من از خود پرسیدم مگر از آن داروخانه تا این یکی صد متر بیش تر فاصله هست که آنجا امنیت هست و اینجا نه؟!!! این امنیت هم مقوله ی عجیبی شده است. مثل تورم نقطه به نقطه، شاهد امنیت نقطه به نقطه هستیم! و بعد در لابلای درخواست های مشتریان پرسیدم شربت معده دارید؟ و ...

این داروخانه هم مثل آن یکی شربت معده نداشت!!!

راه خانه در پیش گرفتم و گفتم شاید شربت معده هم احتکار شده و این حقه ی جدیدی است برای ضربه ی اقتصادی. اما ناگهان یادم آمد که در دوران بنفش قرار داریم و قرار است همه چیز ارزان و فراوان در اختیار باشد تا همه بر بی کفایتی دولت خدمت گذار و تدبیر دولت کلید صحه بگذاریم. بارقه ی امیدی در دلم به وجود آمد.

دوباره به سراغ داروخانه اول رفتم.گفتم آقا! چرا شربت معده ندارید؟ بدون نسخه نمی دهید یا اصلا تولید نمی شود؟ گفت مردم در طول روز یادشان می رود دارویشان را بخرند، ساعت 2 نصفه شب یادشان می افتد! برو شاید بیمارستان امام داشته باشد!

رفتیم بیمارستان امام. الحمدلله آنجا هم احساس امنیت وجود داشت و درها باز بود! اما کسی در داروخانه نبود. چند تا سرفه کردم، خبری نشد! با کلید زدم به شیشه، خبری نشد! آخر سر نگاهی به اطراف کردم و از خانم سفید پوشی که آنجا بود پرسیدم مسئول داروخانه نیست؟ دیدم خود ایشان آمد و در را باز کرد ! خواسته ی به حقم را مطرح کردم و خوشبختانه اینجا پاسخ مثبت بود! یک شربت معده! وای! باورم نمی شد!

قیمت را پرسیدم، گفت 1800 . دو هزاری دادم. گفت خورده ندارم، بقیه اش را قرص راینتیدین بدهم؟! با تعجب به خود گفتم مگر قرص آدامس است یا مگر اینجا بقالی است؟ روی شیشه شربت نوشته بود تولید 2013/05 و قیمت 14000 ریال. گفتم خانم اینجا نوشته 1400!!! گفت اونجا خیلی چیزا مینویسه و 4 عدد راینتیدین داد و ما هم با سری پر از علامت سوال خود را به زین دوچرخه رسانیدیم.

  • سعید گودرزی