شاید یکی از آرزوهای دانشجوهایی مثل ما یا حتی اساتید ما، فراهم شدن فرصت تحصیل بورس باشد.
از یک طرف یک موسسه یا ارگان هزینه ی تحصیل شما را تمام و کمال می پردازد و تازه به شما پول تو جیبی هم می دهد و از طرف دیگر پس از پایان تحصیلات، شما موظفید برای آن موسسه یا ارگان به مقدار مشخصی کار انجام دهید. در واقع یک معامله ی دو سر بُرد است و هر دو طرف منفعت کسب می کنند.
مسلما کسی که حائز چنین شرایطی می شود بسیار خوشحال است و شکر گذار! شاید برای دوستان و آشنایان کلاسی هم بگذارد!!!
بگذریم، می خواهم در مورد نوعی بورس تحصیلی به نام طلبگی صحبت کنم. درست خواندید: بورس تحصیلی طلبگی!
اگر قدری نسبت به تحصیل در حوزه های علمیه آشنا باشید، می دانید که شهریه ای هر چند اندک و البته پر برکت به طلاب پرداخت می شود تا طلاب بدون دغدغه ی مالی به درس و بحث بپردازند. البته قدر مسلم این شهریه کفاف زندگی مرفه را نخواهد داد و در حد برطرف کردن نیازهای ضروری است. این مبلغ از سهم امام پرداخت می شود. در واقع هر مرجع تقلید با توجه به مقدار وجوهات شرعیه ی واصله اقدام به پرداخت مبلغ مشخصی به هر طلبه می کند. بدین شکل طلبه به نوعی بورس مکتب اهل بیت سلام الله علیهم می شود و موظف است در ازای دریافت این شهریه به تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع بپردازد.
اما علی رغم شباهت این دو نوع بورس تحصیلی، یعنی دانشجویی و طلبگی، تفاوت های بسیاری هم بین آنها وجود دارد، من جمله:
- طلبه هیچ گاه فارغ التحصیل نمی شود و تا جایی که بخواهد می تواند ادامه دهد، در حالی که یک دانشجوی بورس، نهایتا می تواند طول یک مقطع تحصیلی را بدین صورت بگذراند.
- بر خلاف بورس های دانشجویی که میزان سال هایی که دانشجو موظف به انجام کار برای موسسه است، از پیش مشخص است، در طلبگی حدی برای این مطلب نیست و یک طلبه تا آخر عمر و در هر جایگاه و مرتبه لازم است به تبلیغ دین بپردازد.
- طلبه به خاطر دریافت شهریه ای ناچیز، مفت خور خطاب می شود، در صورتی که دانشجوی بورس با وجود دریافت چند ده برابری، انسانی فاضل و مورد احترام است. البته ایراد ما بر قسمت اول است و در خصوص لزوم احترام به دانشجویان بورس شکی نداریم.
- تلاش و مشقتی که یک دانشجو در سالهایی محدود متحمل می شود، به اندازه ی یک دهم مشابه آن در حوزه های علمیه نیست و در عوض عنوانی که بدست می آورد چند برابر عنوان طلاب زحمت کش ارزش گزاری می گردد.
اما به نظر حقیر، تفاوت اصلی نه در ظاهر، که در باطن این تحصیلات است. کسب دانش و علم، جز موارد خاص مورد احترام و تاکید شریعت و انسانیت است. در این خصوص توصیه ها بسیار است. برای رعایت اختصار پیشنهاد می کنم به این لینک مراجعه فرمایید. اما بدون شک تحصیل علوم دینی به دلایلی که عرض خواهم کرد نسبت به سایر علوم از برتری برخوردار است.
موضوع علوم دینی، شریعت و طریقت است و متون آن آیات و روایات. بدون شک سر و کار داشتن با چنین معارفی و تفقه و تعمق در آنها برترین فضیلت هاست. لزوم شناخت دین به عنوان راه زندگی سعادتمندانه ی انسان بر کسی پوشیده نیست، از طرفی شناخت کامل و دقیق نسبت به دین جز با تحصیلات مرتبط دینی میسر نیست و بهترین راه برای این مقصود تحصیل در حوزه است.
همه ی ما یک بار بیش تر زندگی نمی کنیم. عمرمان هم کفاف تجربه کردن راه های گوناگون را نمی دهد. پس خوب است راهمان را درست انتخاب کنیم. البته راه درست برای همه یک راه مشخص نیست. مثلا این که راه درست فقط تحصیل در حوزه است و بس. نه، هر کس خود بهتر می تواند این راه را با توجه به ویژگی ها و استعدادها و نیازها و قابلیت هایش بشناسد.
ایده ی بخشی از این مطلب را از وبلاگ مهندس طلبه گرفتم.